نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - برش 35
محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: درگیری شدید بود و عراق آتش تهیّه ی سنگینی اجرا میکرد. احتمال حمله وجود داشت. آخرین خدمه ی تانک که پیاده شد، به سمت تانک خراب رفتم. سر یکی از پیچ ها، احساس کردم ماشینی با سرعت به سمتم می آید.
کد خبر: ۵۴۲۲۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۸

گیتی احدی خواهر شهید حمید احدی در کتاب "چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: خواهر شوهرم خانه ما مهمان بود، موقع برداشتن شیرینی گفت: «حمید خان! شیرینی مرتضی رو خوردیم. این دفعه وقتی از منطقه برگشتی، می‌خوایم بیایم عروسی تو.» حمید جوابی داد که همه خندیدیم.
کد خبر: ۵۴۲۱۹۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۲